سرما حقیقت در مورد تاریخچه
من پانزده دقیقه به تاریخچه midterm زمانی که من می دانستم که من انجام شد. ظاهرا بانکی در دانش من از U. S تاریخچه دسته های در معرض خطر بود به اندازه کافی برای نجات بده. این یک تلاش شجاع با این وجود. یکی توسط یکی از همکلاسی های من آهی کشید و به در به شکست توزیع در امتحانات و پذیرش سرنوشت خود را.
تا حدی به خاطر من می دانستم که آن را تقصیر خود من بود من حاضر به تسلیم حق دور.
پس از پنجاه دقیقه بیشتر, اما من می دانستم که آن زمان به پرتاب در حوله.
به من سر من ساخته شده یک محاسبه ذهنی چقدر زمان من می خواهم که قبل از اینکه اتوبوس شاتل خواهد آمد. من قطعا می تواند اجرا به کافه تریا و درمان خودم را به حیف-قهوه سرد ، آن را همراه با بارش برف بود. نه کوچک سراسیمگی در اینجا وجود دارد اما نوعی که شلاق در اطراف شما, ستون, سریع, و,سنگین, ایجاد تپه های برف بیش از هر امکان و ساختار است که می تواند حکم امن زدگی در سراسر محوطه دانشگاه. با این وجود من انداخت روی کاپوت و trudged در سراسر زمینه پیوستن به یک گروه از تاسف روح انتظار برای راحتی گرم ،
زمانی که پنج ده پانزده دقیقه رفت و بدون ماشین در چشم من شروع به دریافت این احساس ترس در گودال از معده است. یک زن و شوهر از ما شروع به ایجاد مودب بحث کوچک ما به عنوان منتظر و در نهایت من پیشنهاد ما اجرای عمومی ایمنی و بپرسید که چرا اتوبوس اجرا شد. چند لحظه بعد چهار نفر از ما ایستاده بود چکیدن داخل عمومی دفتر ایمنی در subzero حالت شوک است. "شاتل سرویس متوقف شده است, شما باید به ماندن را" افسر گفت. شاید آن درماندگی کامل با وضعیت ما و یا حتی شروع سرمازدگی اما هیچ یک از ما اعتراض کردند.
چیزی است که وجود دارد قابل توجه در مورد چگونگی های غیر محتمل شرایطی با مردم می تواند جرقه فوری دوستی.
با هم, ما تشکیل یک لرز اواخر شب باشگاه صبحانه.
یک دانشجوی گراد به دنبال تبدیل شدن به یک حسابدار اعتراف به نفرت ریاضی اما دوست داشتن ایده داشتن پول است. دو دختر دیگر هم از سالمندان به حال برنامه ای برای قانون مدرسه اما کاملا مخالف زمینه های. سپس شما من دانشجوی سال دوم رشتهی ادبیات انگلیسی خوش پریشان از آزمون شکست خورده با توجه به شب ، ما صحبت در مورد همه چیز و هیچ چیز و من به یاد داشته باشید من هرگز احساس ناامیدی و یا اضطراب در مورد رشته بودن با هیچ سرنخی از زمانی که ما خواهد بود نجات داد.
چهار ساعت بعد از برف بود و در نهایت کوتاه آمد. دو آینده وکلا به حال دوستان که به زندگی در محوطه دانشگاه و در نهایت راه جداگانه خود را رفت به ایمنی از یک اتاق خوابگاه. "گراد" و من متوجه این بود که ما وسیله ای برای فرار از تقسیم یک هفتاد دلار Uber به ایستگاه قطار و traipsed راه ما را از طریق بقایای بلیزارد به خانه های ما.
ما پیشنهاد هر یک از دیگر سرد, رها, شب بخیر.
همانطور که من را تکان داد من sopping لباس و پیچیده خودم در گرمترین پتو من می توانم پیدا کردن من خودم تأمل در عظمت گذشته از چند ساعت. من صرف روز قبل در بی خیال جهل غافل که من یک مطالعه اشتباه خواهد شیرجه رفتن من به یک کاملا جدید تجربه. آب و از همه چیز به من پیشنهاد یک نگاه اجمالی از آن صحنه که شما فقط در فیلم: کسانی که غیر عملی, John Green-نوع روایات که تنها کار در wildest YA رمان رویاهای. من تا به حال صرف من دو سال اول کالج را تا حدودی نگه داشتن به خودم واقعا هرگز ضلالت از دوستان من ساخته شده در کلاس و یا از باشگاه است. مطمئن, من ممکن است هرگز تجربه دیگری که در آن زمان من دوستان را به دلیل مواج بلیزارد اما هنوز هم. من انجام شده بود که کالج, چیز, چیزی, که در آن شما انجام آنچه شما انجام داده ام هرگز قبل از.
آن شب فهمیدم جدید درس تاریخ یکی است که من کمتر در قبال گرفتن یک B منفی در پایان. تاریخ تکرار نمی کند خود را. لحظات مثل مقایسه تعطیلات رویاها و تأمل در مدرسه خصوصی داستان های ترسناک با غریبه ها در یک بلیزارد اتفاق می افتد یک بار در طول عمر; آنها لحظه های سینمایی. در عین حال این بدان معنا نیست که من نمی خواهد که بیشتر حوادث غیر منتظره و یا شب است که من هرگز فراموش نکنید. کالج, همه چیز در مورد چه چیزی جدید و متفاوت است و من لذت می برد داشتن تجربه بر خلاف من تا به حال تا به حال قبل از, برف و تمام. دوستان در عجیب و غریب (البته سرد) مکان نیست که چه کالج, همه چیز در مورد ؟
tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.rushrtco.detny.im