یک نفس هوای تازه: چگونه طبیعت به من کمک کرد پیدا کردن صلح در عدم قطعیت

زمانی که در نیمه دوم خود را در سال سوم اتفاق می افتد به سقوط در جهانی همه گیر چه چیز دیگری شما را اما می گویند خوب زندگی اتفاق می افتد ؟ مطمئن شوید که یک زندگی یونانی نشان می دهد استعداد آخر هفته سفر کوه و زمستان رسمی همه به نظر می رسد بی اهمیت نسبت به تصویر بزرگتر. دانش آموزان به پایان رسید یک بار-در-یک-عمر سفرهای خارج از کشور و دیگران خود را ترک خوابگاه نیمه tidied تا با کم نور چشم انداز است که آنها ممکن است بازگشت پس از رخصتی بهار. شخصا آغاز ترم پیشنهاد یک هرج و مرج از چند ماه: روز پر از مسئولیت و سفر, خواستار, کلاس ها و تلاش های شکست خورده در تلاش برای حفظ ظاهر از تعادل است.

در عین حال زمانی که جهان فشرده دکمه مکث, من پیدا کردم خودم را تا حدودی متوقف در هوا.

در یک جهان که در آن من رونق در ثابت حواس او را پرت من نگاه به جلو به دیدن و نه حتی یکی ظاهر می شود در آینده نزدیک. همه از عدم اطمینان و نگرانی به خاک سپرده شد درون من به سرعت سقوط خارج از کنترل من ساخت به فکر یک کار خسته کننده. جای تعجب نیست که جهانی Infinite مادران در نهایت ترک خورده کد. چه چیز دیگری برای انجام این کار در این بی سابقه بار.... اما نگاهی به راه رفتن ؟ من unplugged و نقاب تاو در خود من بسیار کمک mid-زندگی-بحران راه من تصمیم به صرف تمام وقت آزاد من در باز. من آن را به خودم بدهکار برای پیدا کردن صلح از ذهن و البته شش پا از هم جدا شده توسط خیره در آسمان آبی روشن. زندگی ثابت تر و نامشخص تر از همیشه اما یک چیزی که من می دانستم که برای اطمینان حاصل کنید: شاید جهان متوقف شد اما حداقل من می تواند انجام دهد به آن نگاه کنید.

چگونه به سادگی بودن خارج تلاش برای کاهش همه دیوانگی در ؟ من استراتژی اولیه برای پیدا کردن صلح آغاز شده و با ترک خانه و حتی فقط برای یک روز. ناگهان از بیست سال در جزیره استاتن در نهایت احساس خفه کننده است. در حال حاضر آن را به نمایندگی محل پوشاند من در اطراف خود من نگرانی; پس من بسته بندی شده از یک کیسه و سفر به سمت بالا. من مشخص شده و من اولین ماجراجویی در Paltz جدید, نیویورک, یک کمی عجیب و جالب کالج شهر تنها دو ساعت دور. اول که دم از کوه هوا تازه حتی سرد صبح زود خورشید ضرب و شتم من نازک از پشم گوسفند ساخته شده من احساس شاداب تر از همیشه در طول این چند ماه گذشته.

در Minnewaska State Park, من چشم گذاشته در اولین آبشار و دیدنی foothill views.

me standing looking over a lake
عکس جرارد Cardinale

دوست پسر من و من به اشتراک گذاشته ناهار lounging در صخره مشرف وسیع پر تلالو دریاچه. هر مرحله یک سفر به سوی تمرکز حواس; پنج چیز من (هی است که یک لاک پشت?), چهار چیز از من می شنوید (که قطعا به نوعی موجود دریایی پاشیدن اطراف) سه چیز من احساس می کنم دو چیز من بوی و یکی از چیزهایی که من طعم (کودک ما def رفتن به وندی بعد). ما سرگردان در اطراف بدون یک دستور کار در ذهن و کوچک در گودال از دلهره که تصمیم به زندگی در معده من در واقع در آنجا ماند سکوت در اولین روز از پیاده روی (رفتن من!).

me standing in front of a waterfall, thumbs up!
عکس جرارد Cardinale

دو سفر به نیوجرسی Stairway to Heaven دنباله و یک زن و شوهر از محلی پارک ها و سواحل بعد من هنوز هم گاهی بیشتر. ماسک آماده من جرأت به خرس کوهستان پارک ایالتی در شمال ایالت نیویورک است. اولین چیزی که شما ببینید در حالی که رانندگی است که نمایش خیره کننده از شهرستان در سراسر رودخانه هادسون راه دادن به درختان بیش از شما می توانید تا زمانی که طرح عظیم کوه شروع به بهم زدن از طریق بسته نرم افزاری از برگ. پس از قدم زدن در امتداد پارک گونی دریاچه, من تصمیم گرفتم همراه با پیاده روی من دوستان پشتکار شد که در آن زمان برای برخی از آدرنالین.

lake, mountains, and trees
عکس Francesca Vultaggio

ما به طور آزمایشی شروع به عبور از خرس کوه پل در پا مشاهده کوه و بسیار شیب دار رها مشرف به رودخانه هادسون. در این لحظه در زمان من تمام بدن لرزید با توجه به ذاتی ترس از ارتفاع است که تنها می توان با توصیف احساس تجربه در هنگام بالا رفتن از مراحل را به هیئت مدیره rollercoaster. در عین حال یک گام در یک زمان ما, نوک پنجه وجود دارد و آن را به من زده: ما بر روی یک پل. با حرکت ماشین ها و همه چیز. من اجازه دهید من به ضربه های شدید در سراسر چهره و حتی اجازه رفتن به من معاون-مانند گرفتن دست خود را برای یک لحظه به احساس آزادتر از کمی قدیمی من احساس در یک زمان بسیار طولانی است.

آن روز من نه تنها عبور از یک پل اما صعود کوه کل تمام راه را به بالا.

me on the bridge in front of mountains
عکس Francesca Vultaggio

بله من کاملا نیاز به یک استراحت در هر پله و احتمالا مصرف آب برای هر دو ما, اما من آن ساخته شده است. ما مهاجرت تقریبا هشت کیلومتر است که روز به دیدن برج ایستاده بلند در پایان از دنباله با فک انداختن نمای از کوه در سراسر راه است.

bear mountain and trees
عکس Francesca Vultaggio

برای همه کسانی که احساس می کنند که مبارزه در اعتقاد به این ایده است که زندگی یک "نبرد دشوار" اجازه دهید من به این می گویند: این راه همیشه سخت تر از راه را به پایین. در طول چند ماه اول از سال 2020 ترس حکومت بهتر بخشی از من است. هنوز هم اگر وجود داشت همیشه یک راه بهتر برای توصیف من بود که لاک پشت. آهسته و پیوسته برنده خود من مسابقه. من crawled از پوسته اتاقم و شروع کردم به دیدن. پیاده روی در مرور شش پا-جدا حیاط خلوت آتش سوزی با s'mores, کلیپ رفتن شکار در نیمه شب در اطراف بلوک: همه مساوی کوچک گام به سوی آشتی اضطراب من با جدید "عادی".

در حالی که البته کمی حواس پرتی است که همیشه خوش آمدید, چرا در آغوش برخی از کاهش در حال حاضر ؟ هیچ "چه می شود اگر این" مجاز است. زندگی حرکت با سرعت نور و حتی برای یک روز من می خواهم به یک سوپر کتاب-کلیشه و توقف به بوی stinkin گل رز. یکی از چیزهایی که من دیدن یک آسمان خراش یکی از چیزهایی که من می شنوم, محبوب من, هوای آزاد, کنسرت, یکی از چیزهایی که من احساس نوازش تمام گربه های ولگرد در محوطه دانشگاه. تنفس و تنفس می کنید من از دیدن آن همه است.



tinyurlis.gdv.gdv.htclck.ruulvis.netshrtco.de